داستان تولد دوقلوهای من
داستان تولد علی و نورا دوقلوهای دوست داشتنی من❤️
.
.
.
کوچولوهای من ساعت حدود 7 _8 شب به تاریخ 1399/6/7
دیگه دلشون میخواست بیان به این دنیا...
اصلا فکرش رو نمیکردم که کوچولوها قرار به این زودی دنیا بیان، با دردی که داشتم همراه مامان و همسرم رفتیم بیمارستان...
ساعت حدود 11:30 شب بود.
همونجا خانم دکتر مهربون بعد از معاینات گفتن دیگه وقت اومدنه نی نی هاست😍 و باید آماده رفتن به اتاق عمل بشم.😁
اومدم بیرون و به همسرم گفتم👩❤️👨
خداحافظی کردم و لباس های اتاق عمل رو پوشیدم.💕
خیلی ترسیده بودم و درد داشتم...
با مامانم هم خداحافظی کردم و رفتم اتاق عمل....😍
ساعت 00:45
1399/6/8
خانم دکتر دوقلوها رو نشونم داد، کوچولوهام به دنیا اومدن...😍😍دوتا فسقلیِ ریزه میزه😍😍
بوسیدمشون... داغی تنشون خورد به صورتم و این بهترین و وصف نشدنی ترین اتفاق زندگیم بود...❤️
کوچولو های عجول من 35 هفتگی به دنیا اومدن
خداروشکر صحیح و سالم